دومین یادداشت بعد از یک وقفه پنج ساله
سال ۸۹ بود که برای اولین بار و صرفا از روی کنجکاوی یک وبلاگ ساختم. اون موقعها خبری از گوشی هوشمند به معنی امروزی نبود و تلفن همراه صرفا وسیلهای بود برای تماس و ارسال پیام کوتاه. اون وبلاگ و تجربههای بعدش اینقدر برام جذاب بود که ترغیب شدم به ساختن یک سایت و فعالیت جدیتر در حوزه وب. ۲۸ آبان ۹۲ به همراه یکی از دوستانم که بیشتر از من خوره وب بود، یک دامنه داتکام خریدیم و یک مجله اینترنتی راه انداختیم. اون مجله با توجه به نوآوری و سبکش مورد توجه واقع شد، به نحوی که از شرکتهای معتبر سفارش تبلیغ میگرفت و تبدیل شد به منبع درآمد اصلی من. بازدید اون سایت به قدری بالا رفت که چند وقت بعدش برنامه تلویزیونی بهروز که از شبکه سه روی آنتن میرفت در یک اقدام خود جوش، سایت رو به عنوان یکی از سایتهای برگزیده معرفی کرد و بازدید سایت رو به شکلی انفجاری چند برابر کرد. چند وقت بعد به صورت کاملا ناگهانی و بدون هیچ دلیلی فعالیت سایت رو متوقف کردم. سایت بالا بود اما مطلبی بارگزاری نمیشد. چند سال به همین منوال گذشت تا این که هزینهها به قدری بالا رفت که نگهداشتنش به اون شکل دیگه صرفه اقتصادی نداشت و به ناچار بعد از گرفتن یک بکآپ کلی، سایت برای همیشه از دسترس خارج شد. اون دوران با همه فراز نشیبش برام درسهای زیادی به همراه داشت.
بعد از اون سایت پر سر و صدا چند تا وبلاگ مختلف داشتم که بعضیهاشون هنوز در دسترس هستن و بعضیها از دسترس خارج شدن. آخرین وبلاگ که به کل انگیزه رو از من گرفت یک وبلاگی بود در همین مجموعه «بیان» که به خاطر دامنه خاصش توسط بیان مسدود شد. ادعای مدیران بیان این بود که چون دامنه منحصر به فرد هستش، باید حتما پکیج پولی پایه سایت رو خریداری کنم. من هم که زیر بار نرفتم و وبلاگم مسدود شد.
مدتزیادی از اون دروان گذشته اما هنوز بارقههایی از وبلاگنویسی در من زنده است. گهگاه هوایی میشم برای نوشتن چند تا جمله در یه وبلاگ سوت و کور. مثل قبل دیگه دغدغه این رو ندارم که آیا کسی این مطلب رو میخونه یا نه. همین که بنویسم برام کفایت میکنه. همین وبلاگ رو تقریبا ۵ سال پیش راه انداختم و حالا بعد از ۵ سال دارم دومین مطلبش رو مینویسم. دوست دارم حداقل هفته ای یکبار یه مطلب بنویسم. البته اگر باد به پشتم نخوره.
سلام. میشه بپرسم آدرس وبلاگتون مگه چی بود؟